در سوگ واژگوني اتوبوس و از دست دادن فرزندان و سربازان این سرزمین در بهترین دورانِ عمرشان
نوبت داغداری این بار به فارس و كرمان رسید. سهلانگاری در حفاظت از جان حافظان ميهن، زندگي بيست جوان معصوم را در چشم بههمزدني ، از آنان ستاند و مسير زندگي چهار برابر اين شمار را، تا مدتي مديد، تغییر داد. جواناني که قرار بود آموزش نظم ببينند و ميهندوستي خود را تقويت كنند، خود در دام بينظمي راننده و كمتوجهي مسئولين افتادند.
گردنه لايريز نيريز و كيلومتر 65 محور سروستان شيراز، در نيمه ماه مبارك رمضان، واژگونی دو اتوبوس، هر دو خروجي از يك پادگان را به چشم دید. یکبار دیگر، رانندهاي بيمبالات و رانندهی ديگري خوابآلود، کابوسی را برای يكصد خانواده رقم زدند. خانوادههایی که دلبندان خودرا به امانت به دست متولیان نظم و امنيت جامعه سپردند! پدران و مادراني كه نگران دو سال جواني فرزندان خود بودند، حالا همه زندگي جگرگوشههاي خود را از دست رفته ميبينند.
داغ از دست دادن عزیزترين و پاكترين جوانان وطن، فراتر از آن است که در يك بيانيه مطرح و زخم آن التیام یابد. تکرار سوانح اتوبوسها در كشور، قطعاً منجر به بياعتمادي بيشازپيش به اصل ذاتاً مرجح حملونقل عمومي گرديده و مالاً به افزايش تمايل مردم به سفر با سواري ميانجامد كه خود منجر به افزايش تلفات و جراحات است و .... اين چرخه هولناك را پايان نمييابد.
واکنشهاي عمومي به این رویداد بهمانند قبل، احساسی بوده است، بهجاي آنكه براي سوالات بيستگانه زیر، پاسخ روشنی ارائه شود:
آن چه بر سر سربازان بيگناه آمد، اولین سانحه از این دست نبوده و بهطور قطع آخرین آن هم نخواهد بود. این تراژدی، همچنان ادامه دارد. جادههای ناامن مسافران را قربانی میکنند. شرکتها در بازار انحصاری ایران، خودروهای غیرایمن تولید خواهندکرد و حملنقل جاده ای نيز همچنان قرباني ميگيرد.
جزئیات بیشتری از دلایل این سانحه، متعاقباً منعکس خواهد گردید تا در هیاهوی خطاکار شمردن رانندگان، سهلانگاری مسئولینی که با دقت به وظایف خود عمل نکردند، فراموش نگردد.
جمعیت طرفداران ايمني راهها آمادگی خود را برای انعکاس نظرات کارشناسی و پاسخ احتمالی مسئولین محترم، اعلام میدارد.
به گزارش «تابناک»، ساعت ۱:۲۰ بامداد چهارشنبه بود که محور سیرجان ـ نیریز حادثهای تلخ را برای همیشه در ذهن خود حک کرد؛ سقوط اتوبوس حامل سربازان وظیفه که از دوران آموزشی در پادگان «۰۵» کرمان فارغ آمده و به مقصد اهواز، برای رفتن به مرخصی اعزام شده بودند؛ اما هنوز نیمی از مسیر را نپیموده بودند که با اتوبوس به دره ۲۰ متری به پایین سقوط کردند.
بنا بر این گزارش، از ۳۶ سرنشین اتوبوس ۱۴ تن در دم جان باختند و ۲۲ تن دیگر مجروح شدند؛ جراحتهایی که در برخی شان اینقدر شدید بود که به سرعت خبر ارسال شده از محل حادثه، تصحیح شد تا شمار جان باختگان در محل رویداد به ۱۶ تن برسد و کمی بعد مطلع شویم که سه تن از مجروحان نیز در مراکز درمانی به هم خدمتیهای خود پیوستهاند.
به این حادثه از زوایای مختلف میتوان نگریست و به بررسی آن پرداخت. یکی از این زوایا هم «انسانی» و «عاطفی» است؛ امری که نمرۀ «ملت ایران» در آن ۲۰ است، چون به سرعت عمق تلخی حادثه را دریافتند و در رسانه اجتماعی و شبکههای موبایلی به آن واکنش نشان دادند. مردم با زبان «احساس»، «شعر»، و «تصویر» و بدون مصلحت اندیشی و پیرایه، عواطف پاک و احساسات خود را نشان دادند.
مردم، مثل همه روزهای حساس یا دشوار ایران و جمهوری اسلامی، با سرعت، دقت، هوشمندی و همۀ عواطف و احساسات خود، ماجرا را پوشش دادند و با حادثه دیدگان و خانوادههای آنان همراهی کردند.
در عوض، مسئولان که در چنبرۀ «دفتر»، «کارتابل»، «جلسه»، و «صورت جلسه» گرفتارند، هم دیر از این فاجعۀ انسانی باخبر شدند و هم دیرتر به آن واکنش نشان دادند.
نخستین مسئولی که به این حادثه واکنش نشان داد، فرمانده سابق سپاه پاسداران بود. او آخرین عکس سربازانِ سفر کرده را در اینستاگرام خود بازنشر کرد و در یادداشتی کوتاه در زیر آن نوشت: «نوزده تن از برادرانم از میان ما رفتند».
پس از آن، پیامی از سوی آقای روحانی، رئیس محترم جمهور، صادر شد. رئیس جمهور، خود را در این حادثه عزادار دانست و به مسئولان دولت دستور داد، «امکانات خود را برای رسیدگی به وضعیت حادثه دیدگان و کاهش آلام خانوادههای این عزیزان به کار گیرند».
پس از این دو پیام، دادستان کل کشور در پیامی ضمن تسلیت جان باختن تعدادی از سربازان نیروی زمینی ارتش دستور بررسی علت وقوع این حادثه را صادر کرد و مقامات قضایی استان مربوط خواست که ضمن بررسی علت وقوع حادثه، گزارش رسیدگی این موضوع را در اسرع وقت به دادستانی کل کشور ارائه کنند.
یکی از مسئولان، با بیش از ۳۵ سال مدیریت در سطح وزارت و معاونت رئیس جمهور، چند روز پیش، با اندوه بسیار، به یکی از خبرنگاران گفته بود: «بالاترین حسرت زندگی من این است که دو مرتبۀ آخری که مادرم به تهران تشریف آوردند، خیلی گرفتار بودم و آن قدر که دلم میخواست ایشان را ندیدم و به او خدمت نکردم. حالا حاضرم تمام آن پستها را بدهم و یک لحظه مادرم را زیارت کنم».
حتماً به زودی بسیاری از مسئولان، با حسرت خواهند گفت که: «وقتی ۱۹ تن از پسران این سرزمین در لباس مقدس سربازی چشم از جهان شستند؛ اما من آن قدر گرفتار جلسه و کارتابل و... بودم که به بدرقه اشان قطره اشکی از چشم نفشاندم و به همدردی با ملت عزادار نپرداختم». حسرت آن روز اما، هیچ سودی نخواهد داشت.
http://www.tabnak.ir/fa/news/600180/اما-ما-جز-تماشا-چه-کردیم
باسلام
می خواستم بپرسم شما به عنوان جمعیت مردم نهاد و طرفدار ایمنی راهها که برای حفظ جان مردم تلاش می کنید، به غیر از این متنی که در بالا نگاشته اید، چه کار دیگه ای انجام داده اید؟ آیا در محل حادثه تحسن کرده اید؟ آیا جلوی وزارت ها و سازمان های مربوطه به اعتراض نشسته اید؟ آیا کارشناسان و مسئول مربوطه را به استیضاح کشانده اید؟ آیا لرزه بر تن مسئولی انداخته اید؟
امیدوارم از واژه NGO سواستفاده نکرده باشید و چیزی فراتر از ژست و شوهای دولتی باشید.